کد مطلب:129392 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

حدود مأموریت مسلم بن عقیل
مأموریت مسلم بن عقیل (ع) این بود كه نیروهای دوستدار اهل بیت (ع) و مخالفان


امویان در كوفه را سازماندهی و منظم كند و آنان را برای پذیرش هرگونه مسؤولیتی در قیام و نهضت حسینی آماده سازد.

بدون شك رسیدن به آمادگی و نیرویی در این سطح نیاز به وقت كافی داشت كه همه جوانب را بسنجد، شكاف ها را پر كند و نواقص معنوی و مادی كار را برطرف سازد. زیرا هدف نهایی تنها ساقط كردن حكومت محلّی كوفه نبود؛ بلكه هدف نهایی در اصل آماده سازی كوفه به عنوان مركزی برای یك رویارویی سرنوشت ساز، با سپاه شام بود.

مأموریت اصلی مسلم بن عقیل تنظیم و سازماندهی حركت انقلابی كوفیان بود تا پس از آن كه امام حسین (ع) به كوفه بیاید، با برخورداری از جایگاه بلندی كه در دل مردم دارد، رهبری قیام را به دست گیرد و در راه اهداف كامل اش پیش ببرد. تأمل در نامه مسلم بن عقیل از كوفه به امام و روش و اسلوب برخوردی با حوادث، چه در زمان نعمان و یا ابن زیاد، این اصل را به خوبی نشان می دهد.

مسلم از این كه در یك رویارویی سرنوشت ساز با حكومت محلّی اموی درگیر شود، تا آنجا كه در اختیار او بود، خودداری می ورزید. او باید نیروی كافی آماده می كرد و احتیاطهای لازم را برای مأموریتی كه به خاطر آن امام (ع) او را به كوفه فرستاده بود انجام می داد، حكومت محلی كوفه نیز به نوبه خود از یك درگیری تعیین كننده با جمعیّت های انقلابی خودداری می ورزید؛ زیرا جز با رسیدن نیروی كمكی از شام قادر به انجام چنین كاری نبود.

تأمل در اسلوب و روش رفتار عبیدالله زیاد با حوادث كوفه به روشنی نشان می دهد كه این سركش در پرتو شناخت دیرینه خود و پدرش نسبت به اوضاع سیاسی، اجتماعی و روحی كوفه آشنایی با رجال و قبایل آن شهر با تیزهوشی، خباثت و نیرنگ می كوشید تا از این بحران، با وجود دشواری آن، بدون نیاز به درخواست كمك از شام پیروز بیرون آید، تا بدین وسیله موقعیّت اداری و مركزیت فرماندهی خود را نزد یزید بن معاویه تقویت كند.

همین طور هم شد و با استفاده از یك جاسوسِ ماهر، قیام را از درون دچار شكاف كرد


و سپس با همدستی عمرو بن حجّاج زبیدی و چند تن دیگر از بزرگان خائن [1] برای دستگیری هانی و سپس برای آرام ساختن موج خشم مذحجیان كه به قصر یورش آوردند و بازگرداندن آنها و پراكنده ساختنشان و سپس رسیدن به هدف اصلی یعنی دستگیری مسلم بن عقیل (ع) به نیرنگ بازی پرداخت.


[1] بعيد نيست كه محمد بن اشعث كندي، يكي از فرستدگان ابن زياد نزد هاني، مي دانست كه قصد دستگيري و قتلش را دارد: «آنان پنداشتند كه اسمأ نمي دانست كه براي چه چيزي در پي اش فرستاده است ولي محمد مي دانست!...»(تاريخ الطبري، ج 3، ص 284)، چنان كه بعيد نيست كثير بن شهاب حارثي مذحجي فدايي ابن زياد نيز در ياري عمر بن حجّاج براي پراكنده ساختن جماعت مذحج از اطراف قصر نقشي مهم داشته است. زيرا بسيار بعيد مي نمايد بزرگ خائني چون او كه از بزرگان مذحج بود، از چنين رويدادي غايب بوده باشد.